English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (314 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
dive schedule U جدول حداکثر زمان و عمق استخر برای شیرجه جدول نشاندهنده عمق و زمان ماندن زیر اب غواص
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
decompression table U جدول نشاندهنده زمان و محل لازم برای صعود ارام غواص
time log U جدول زمان
time table U جدول زمان بندی
peace time establishment U جدول استعداد مجاز زمان صلح
line haul U زمان لازم برای حمل بار به وسیله ستون زمان حمل باریا زمان حرکت ستون موتوری
manning table U جدول تعیین مشاغل جدول وفایف پرسنل
execution U 1-زمان لازم برای اجرای یک برنامه یا مجموعه دستورات . 2-زمان لازم برای یک سیکل اجرا
symbol table U جدول نمادها جدول نمادی
access time U کل زمان لازم برای رسانه ذخیره سازی از وقتی که تقاضای داده میشود تا زمان بازگشت داده
reference U نقط های در زمان که به عنوان مبدا برای زمان بندی هادی دیگر یا اندازه گیریهای دیگر به کار می رود
references U نقط های در زمان که به عنوان مبدا برای زمان بندی هادی دیگر یا اندازه گیریهای دیگر به کار می رود
maximum duration U زمان حداکثر
splits U زمان ثبت شده برای فواصل معین یک مسابقه زمان ثبت شده برای قهرمان دو 004متر
powered U حداکثر تلاش در کمترین زمان
powers U حداکثر تلاش در کمترین زمان
power U حداکثر تلاش در کمترین زمان
powering U حداکثر تلاش در کمترین زمان
correction index U جدول تصحیح خطای توپ جدول تصحیح یا تصحیحات
spelling table U جدول کلمات تهجی رمزی جدول تهجی رمز
lap chart U جدول زمانی برای هر دور
prudent limit of endurance U حداکثر زمان پرواز مطمئن هواپیما از نظر سوخت
prudent limit of patrol U حداکثر زمان گشت مطمئن هواپیما از نظر سوخت
caches U مدار منط قی که زمان ذخیره سازی داده در حافظه پنهان و نیز زمان دستیابی به داده در خافظه پنهان و زمان دستیابی به رسانه کند تر را مشخص میکند
cache U مدار منط قی که زمان ذخیره سازی داده در حافظه پنهان و نیز زمان دستیابی به داده در خافظه پنهان و زمان دستیابی به رسانه کند تر را مشخص میکند
cache memory U مدار منط قی که زمان ذخیره سازی داده در حافظه پنهان و نیز زمان دستیابی به داده در خافظه پنهان و زمان دستیابی به رسانه کند تر را مشخص میکند
emergency complement U جدول تعدیل نیروی انسانی برای تکمیل یکانها
station time U زمان اماده شدن برای پرواز زمان بارگیری و اماده شدن هواپیما برای پرواز
realtime U زمان حقیقی یا زمان خالص ارسال و دریافت پیامها
electronic U قلم یا عصای نوری قلمی که برای رسم روی جدول گرافیکی به کارمی رود
CLUT U جدول شماره ها در ویندوز و برنامههای گرافیکی برای ذخیره سازی محدوده رنگهای یک تصویر
circuits U روشی که در آن اتصال یا مسیر بین دو گره در زمان این فراخوان ها و نه در زمان تنظیم آنها انجام میشود
circuit U روشی که در آن اتصال یا مسیر بین دو گره در زمان این فراخوان ها و نه در زمان تنظیم آنها انجام میشود
road time U یا زمان تخلیه جاده زمان عبور ستون
It will be some time before the new factory comes online, and until then we can't fulfill demand. U آغاز به کار کردن کارخانه جدید مدتی زمان می برد و تا آن زمان قادر به تامین تقاضا نخواهیم بود.
inward dive U شیرجه پشت به استخر
bottom time U مدت ماندن غواص در زیر اب
scuba U وسیله ماندن غواص در زیراب
double U استفاده از دو بافر یکی برای خواندن و دیگری در همان زمان برای نوشتن
doubled up U استفاده از دو بافر یکی برای خواندن و دیگری در همان زمان برای نوشتن
doubled U استفاده از دو بافر یکی برای خواندن و دیگری در همان زمان برای نوشتن
array U ساختار مرتب دارای عناصر قابل دسترسی توسط اعداد برای ذخیره سازی جدول ها یا مجموعهای از دادههای مربوطه
arrays U ساختار مرتب دارای عناصر قابل دسترسی توسط اعداد برای ذخیره سازی جدول ها یا مجموعهای از دادههای مربوطه
turnaround time U زمان لازم برای فعال کردن برنامه برای تولید که کاربر خواسته است
compiler U اسمبلر یا کامپایلری که یک برنامه را برای یک کامپیوتر کامپایل و در همان زمان برای دیگری اجرا میکند
table U استفاده از یک مقدار مشخص برای انتخاب یک ورودی در جدول که حاوی مقدار ثانوی است
tabled U استفاده از یک مقدار مشخص برای انتخاب یک ورودی در جدول که حاوی مقدار ثانوی است
tabling U استفاده از یک مقدار مشخص برای انتخاب یک ورودی در جدول که حاوی مقدار ثانوی است
tables U استفاده از یک مقدار مشخص برای انتخاب یک ورودی در جدول که حاوی مقدار ثانوی است
tabulation U نشانههای نمایش داده شده برای بیان محل توقفهای جدول بندی شده
IAM U فضای حافظه که زمان دستیابی بین زمان حافظه اصلی و سیستم بر پایه دیسک دارد
presents U زمان حاضر زمان حال
present U زمان حاضر زمان حال
presented U زمان حاضر زمان حال
response time U زمان جواب زمان پاسخگویی
arrivals U زمان حضور زمان رسیدن
seek time U زمان جستجو زمان طلب
arrival U زمان حضور زمان رسیدن
presenting U زمان حاضر زمان حال
read time U زمان اماده شدن اطلاعات زمان در دسترس قرار گرفتن اطلاعات کامپیوتری
tour of duty U زمان گردش ماموریت زمان توقف پرسنل در مناطق مختلف ماموریت
temporarily U برای زمان مشخص یا نه همیشه
access time U زمان لازم برای پاسخگویی کامپیوتر
microcycle U برای دادن زمان اجرای دستورات
check out time U زمان لازم برای ازمایش یک وسیله
operated U کل زمان لازم برای انجام یک کار
operates U کل زمان لازم برای انجام یک کار
impulsive U آنچه برای زمان کوتاهی می ماند
metronome U اسبابی که برای تعیین زمان دقیق
operate U کل زمان لازم برای انجام یک کار
check out time U زمان لازم برای تخلیه محل
metronomes U اسبابی که برای تعیین زمان دقیق
time U 1-سیگنالی که به صورت پایه برای مقاصد زمان بندی استفاده شود.2-سیگنال پیاپی در اسیلوسکوپ برای جابجا کردن اشعه روی صفحه نمایش
times U 1-سیگنالی که به صورت پایه برای مقاصد زمان بندی استفاده شود.2-سیگنال پیاپی در اسیلوسکوپ برای جابجا کردن اشعه روی صفحه نمایش
timed U 1-سیگنالی که به صورت پایه برای مقاصد زمان بندی استفاده شود.2-سیگنال پیاپی در اسیلوسکوپ برای جابجا کردن اشعه روی صفحه نمایش
clearance diving U شیرجه رفتن برای پاک کردن مین شیرجه برای مین روبی
radar mile U زمان لازم برای رسیدن امواج به هدف
development U زمان لازم برای توسعه محصول جدید
developments U زمان لازم برای توسعه محصول جدید
storage U ذخیره داده برای مدت زمان طولانی
adding U زمان لازم برای انجام یک عمل جمع
add U زمان لازم برای انجام یک عمل جمع
adds U زمان لازم برای انجام یک عمل جمع
proceed time U زمان لازم برای معرفی به پایگاه جدید
service time window U [زمان تعیین شده برای تعمیر و نگهداری]
engineered performance U زمان لازم برای اتمام یک واحد از کار
maintenance window U [زمان تعیین شده برای تعمیر و نگهداری]
canonical time unit U زمان لازم برای طی مسافتی معادل یک رادیان
future promissory U زمان اینده التزامی که برای اول شخص will و برای شخص دوم shall بکار می برند
times U مدت زمان یک کار در سیستم اشتراک زمانی یا چندبرنامهای . زمان یک کاربر یا برنامه یا کار در یک سیستم چند کاره
time U مدت زمان یک کار در سیستم اشتراک زمانی یا چندبرنامهای . زمان یک کاربر یا برنامه یا کار در یک سیستم چند کاره
timed U مدت زمان یک کار در سیستم اشتراک زمانی یا چندبرنامهای . زمان یک کاربر یا برنامه یا کار در یک سیستم چند کاره
meaner U متوسط زمان لازم برای تعمیر یک قطعه خراب
clock U باسهای مرتب برای زمان بیندی یا همگام کردن
Manchester coding U و نیمه دوم برای سیگنال زمان بندی است
time fire U مسابقه تیراندازی با محدودبودن زمان 02 ثانیه برای 5تیر
part U قالب زمان معروف برای ترتیب استاندارد MIDI
data movement time U زمان صرف شده برای انتقال داده به دیسک
cure time U زمان لازم برای جامد شدن کامل رزین
clocks U باسهای مرتب برای زمان بیندی یا همگام کردن
mean U متوسط زمان لازم برای تعمیر یک قطعه خراب
meanest U متوسط زمان لازم برای تعمیر یک قطعه خراب
imprescriptible U وابسته به اموال حقوقی که مشمول مرور زمان نیست غیر مشمول مرور زمان تجویز نشده
unemployment compensation U پرداختی در زمان بیکاری پرداخت کمکی در زمان بیکاری
equation of time U خطای قرائت زمان نجومی پس ماند زمان نجومی
holds U پاسهای زمان بندی سفکرون برای سیگنال زمانی تلویزیون
clocks U ساعتی که برای نشان دادن زمان از اعداد استفاده میکند
transient U وضعیت یا سیگنالی که برای مدت زمان کوتاهی فاهر شود
rain check <idiom> رد کردن درخواستی برای یک تاریخ معین و موکول آن به زمان دیگر
overhead U مدت زمان کامپیوتر برای فراخوانی و بررسی هر ترمینال شبکه
clock U ساعتی که برای نشان دادن زمان از اعداد استفاده میکند
hold U پاسهای زمان بندی سفکرون برای سیگنال زمانی تلویزیون
reaction time U زمان اماده شدن یکان برای عکس العمل به دستورات
transients U وضعیت یا سیگنالی که برای مدت زمان کوتاهی فاهر شود
word U زمان لازم برای ارسال کلمه از یک محل حافظه یا وسیله به دیگری
worded U زمان لازم برای ارسال کلمه از یک محل حافظه یا وسیله به دیگری
immediate U پردازش داده پس از ایجاد آن و نه انتظار برای پاس ساعت یا زمان سنگرون
carried U زمان لازم برای انتقال یک رقم وام به موقعیت بزرگتر بعدی
warm-up U روند یا زمان لازم برای سیستم به حالت پایدار درشرایط کاری
warm-ups U روند یا زمان لازم برای سیستم به حالت پایدار درشرایط کاری
carry U زمان لازم برای انتقال یک رقم وام به موقعیت بزرگتر بعدی
carries U زمان لازم برای انتقال یک رقم وام به موقعیت بزرگتر بعدی
brake specific fuel consumption U مقدار سوخت مصرف شده درواحد زمان برای تولید واحدقدرت
carrying U زمان لازم برای انتقال یک رقم وام به موقعیت بزرگتر بعدی
loom time U مدت زمان بافت [از زمان چله کشی تا جدا کردن فرش بافته شده از دار و مبنای تعیین ساعات کار مفید، وقت حقیقی لازم جهت اتمام فرش و قیمت نسبی فرش می باشد.]
bomb U تابعی در برنامه برای ایجاد خرابی و از بین بردن داده در یک زمان مشخص
bombed out U تابعی در برنامه برای ایجاد خرابی و از بین بردن داده در یک زمان مشخص
bombs U تابعی در برنامه برای ایجاد خرابی و از بین بردن داده در یک زمان مشخص
bombed U تابعی در برنامه برای ایجاد خرابی و از بین بردن داده در یک زمان مشخص
production cycle U زمان یا دوره بافت یک فرش [این دوره از زمان طراحی یا نقشه کشی شروع شده و به بافت کامل فرش منتهی می شود.]
chamfered kerb U جدول پخ
border stone U جدول
charting U جدول
kerb=curb U جدول
charted U جدول
scale U جدول
charts U جدول
irrigation channel U جدول
log U جدول
curb U جدول
curbed U جدول
logs U جدول
curbing U جدول
curbs U جدول
tabled U جدول
table U جدول
scheduled U جدول
tableaux U جدول
tableaus U جدول
schedules U جدول
tabling U جدول
schedule U جدول
kerb U جدول
chart U جدول
tableau U جدول
tables U جدول
kerbs U جدول
powered U قطعهای که اگر برای مدت زمان مشخص استفاده نشود خود را خاموش میکند
pipelines U زمان بندی ورودیهای ریزپردازنده وقتی چیزی رخ نداده است برای افزایش سرعت
power U قطعهای که اگر برای مدت زمان مشخص استفاده نشود خود را خاموش میکند
powering U قطعهای که اگر برای مدت زمان مشخص استفاده نشود خود را خاموش میکند
powers U قطعهای که اگر برای مدت زمان مشخص استفاده نشود خود را خاموش میکند
resolutions U توانایی سیستم نمایش برای کنترل تعداد پیکسل ها در واحد زمان و نه پیکسلهای جداگانه
pipeline U زمان بندی ورودیهای ریزپردازنده وقتی چیزی رخ نداده است برای افزایش سرعت
resolution U توانایی سیستم نمایش برای کنترل تعداد پیکسل ها در واحد زمان و نه پیکسلهای جداگانه
interlook dormant period U زمان توقف دستگاه رادار مدت زمان توقف کار تجسس رادار
frequencies U زمان تناوب زمان تکرار تناوب عمل
frequency U زمان تناوب زمان تکرار تناوب عمل
symbol table U جدول علامت
state table U جدول حالات
indifference schedule U جدول بی تفاوتی
periodic table U جدول تناوبی
table look up U جستجوی جدول
external table U جدول برونی
fourfold table U جدول چهارخانه
fender curbs U جدول محافظ
frequency table U جدول بسامد
station bill U جدول محلها
symbolic table U جدول علائم
kerbstone U سنگ جدول
table of distribution U جدول توزیع
list U سیاهه جدول
firing table U جدول تیراندازی
slope kerb U جدول شیبدار
tabulating U جدول بند
supply schedule U جدول عرضه
tabularly U جدول وار
tabulating U جدول بندی
grooves U گودی جدول
sulcate U جدول دار
flush kerb U جدول همکف
firing table U جدول تیر
expectancy table U جدول انتظار
function table U جدول تابعی
table look up U مراجعه به جدول
truth table U جدول درستی
kerb U جدول پیاده رو
tabulating machine U جدول نویس
symbol table U جدول نمادها
box score U جدول امتیازها
tabulating machine U جدول بند
Recent search history Forum search
2New Format
4واژه ی مناسب فارسی برای Archetype??
4واژه ی مناسب فارسی برای Archetype??
4واژه ی مناسب فارسی برای Archetype??
4واژه ی مناسب فارسی برای Archetype??
1Potential
1incentive
1affixation
1gorse melatonin
1if you have any question please ask us , we are here to help
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com